- سخره گیر
- بیگار گیر، زبونکش زبون آزار آنکه مردم را به بیگاری برد، زیر دست آزار زبونگیر
معنی سخره گیر - جستجوی لغت در جدول جو
- سخره گیر
- کسی که مردم را به بیگاری می گیرد، کسی که به زیر دستانش سخت می گیرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و حالت سخره گیر
منتقد، ایرادگیر
عیبجو و نکته گیر
باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس
شماره گیر آلتی که درتلفون تعبیه شده شامل نمره ها و با چرخاندن آن نمره مطلوب را بدست آرند و باطرف مکالمه کنند
باج وخراج گیر، جمع کننده محصول
عیب جو، ایرادگیر
باج و خراج گیر، جمع کننده محصول
آزمند و حریص
مقرّراتی، منضبط، آنکه بر دیگری سخت بگیرد، کسی که دیگران را در فشار و زحمت قرار بدهد، سخت گیرنده، آزمند، حریص
گره دار باگره، چین دار پر چین: کمان ابرویش گر شد گره گیر کرشمه بر بدن میراند چون تیر. (نظامی)، مجعد پیچیده (زلف و مانند آن) : خنده جام می و زلف گره گیر نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست. (حافظ)، گلو گیر: در دلم غصه ای گره گیر است چرخ تسکین آن دهد ک ندهد. (خاقانی)
مجعد، پرپیچ و تاب
ناقد، صراف